گفته بودم که یکی از دوستام قرار بود برود خواستگاری و زن بگیرد. زنگ زدم که چی شد؟ گفت: هیچی دیگه نشد. خانه شان طبقه پنجم بود و آسانسور هم نداشت و مادرم هم که خودت می دانی چقدر پاهایش درد می کند. و دیگر هیچ...
- ۹۵/۰۱/۲۵
گفته بودم که یکی از دوستام قرار بود برود خواستگاری و زن بگیرد. زنگ زدم که چی شد؟ گفت: هیچی دیگه نشد. خانه شان طبقه پنجم بود و آسانسور هم نداشت و مادرم هم که خودت می دانی چقدر پاهایش درد می کند. و دیگر هیچ...