هیچ وقت پدرم به من افتخار نکرده. در نظر او پسرش آدم ضعیفی است که بیشتر زمستان را سرما خورده و بیشتر تابستان را خون دماغ است. هر بار که همدیگر را می بینیم سرفه هایم را نگه می دارم و همه راه برگشت تا خانه را توی ماشین سرفه می کنم. آنقدر که بعضی ها گمان می کنم سل یا وبا دارم و جایشان را عوض می کنند.
- ۰ نظر
- ۱۳۹۴/۱۰/۰۳ ، ۲۰:۰۸