شب همه چیز عادی بود. اما صبح محبوبه به سختی مریض بود و من بسیار خوشحال. حالا فرصت غنیمتی بود برای جبران محبتهایش. هر چند که تا عصر جز دست گذاشتن گاه به گاه روی پیشانی اش و تخمین میزان تب در نمودار ذهنی ام کار دیگری از پیش نبردم.
هفته گذشته هم یکی از دوستانم اعلام ورشکستگی کرد و من از خوشحالی دلم داشت قنج می رفت. آخر وقت خوش جبران بود.
- ۰ نظر
- ۱۳۹۷/۰۴/۳۱ ، ۱۸:۵۳