<

قناری معدن

آدم خانه اش یک جاست. دلش هزار جای دیگر.
آخرین مطالب

عذاب وجدان نمی گذاشت بخوابم. نمی توانستم خودم را ببخشم. هر بار که در یخچال را باز می کردم ، آن دو قاچ بزرگ هندوانه عین آیینه دق مقابلم ظاهر می شدند و با آن خنده های خبیث شان از اینکه هیچ کس نتوانسته بود لب بهشان بزند بس که کال و بی مزه بودند عذابم می دادند. بلند شدم و کردمشان توی  مشما  و از جلوی چشمهام دورشان کردم. و بعد دیگر خلاص شدم؟ به هیچ وجه. از فردایش تا همین الان هر کس که می رود در یخچال را باز می کند بوی هندوانه ای کال و بی مزه مثل یک خنده شیطانی می پیچد توی خانه.

  • محمدرضا امانی

نظرات (۱۳)

سلام
خوشحالم که پیداتون کردم ولی... راستش نوشتن شما اینجا یه جورایی مث همون ربط قناریه به معدن همون قد غریب !حیف از بلاگفا، حیف ...
:-D:-D:-D:-D
زغال بذارین تو یخچال بوشو یگیره!
هندوانه بی رنگ و رو را باید کوبید آبش را گرفت!!! دور نریزید.. گریه اش می گیرد! 
هندوانه قاتل، این قسمت شیطان در یخچال!
:))))
  • فاطیما کیان
  • موندن عطرش خودش یک نوع عذابه

    مرغ مینا داشتیم میدادین بخوره. حالا نمیدونم مینا هندونه می خوره یا نه!

  • خانم گلآبی
  • شاید بهتر باشه یه دونه رسیده و قرمز رو جایگزینش کنید تا بوش بره :)
  • دفترچه زندگی (ن سابق)
  • سلام خوشحال شدم از شروع دوباره ی شما در بیان که امکانات زیادی هم داره
    آقا ما مرغ مینا نداریم، مرغ معمولی داریم که عاشق هندونن، اصلا میمیرن برا هندونه! گفتم برا دفعه بعد پست کن  اصفهان من بذارم جلو مرغامون صفا کنن:)))))(متاثر از کامنت هاجرک جان)
  • اقای روانی
  • ههه...
    هندونه لامصب خنده ی عجیبی داره ...
    سلام
    عجب دنیای کوچیکیه این دنیای مجازی
    منم از اوارگان بلاگفایی هستم
    خب مرغم خوبه :))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی