مثلن اگر برایم قهوه سفارش داده بود یا حتی یک چای ساده قطعن به آن پیشنهاد احمقانه مالی جواب منفی می دادم. اما لعنتی من را خوب می شناخت و حساب همه جایش را کرده بود و برایم کیک بستنی سفارش داد. عین بچه ای که برایش تفنگ آبپاش خریده باشند ذوق کردم و به آن دردسر بزرگ جواب مثبت دادم. حالا هم چراغ ها را خاموش کرده ام و پرده ها را کشیده ام و کفشها را از جلوی در برداشته ام که مثلن من خانه نیستم. فقط خدا کند زنگ خانه مان را نسوزاند.
- ۹۴/۰۵/۰۱