دخترها همان دختر های قبل بودند. نه زیباتر شده بودند. نه باسوادتر. فقط خانه شان را از پایین پایین شهر برداشته بودند و رفته بودند بالای بالای شهر، سر یک سال هم هر دویشان رفتند خانه بخت و خیال پدرشان از این بابت آسوده شد. هر چند برای این آسودگی پدرشان همه آن چند هزار درخت سیب اش را فروخته بود. حالا باز شما هی بگویید فلان.
- ۹۴/۰۵/۲۸