درست دقایق آخر فهمیدیم که گول خورده ایم و فقط به یک مهمانی ساده دعوت نیستیم. بلکه به یک تولد ساده دعوتیم. کمترین تفاوت یک مهمانی ساده با یک تولد ساده در این بود که من باید می رفتم خانه و به جای دمپایی، کفش هایم را می پوشیدم و جوراب می پوشیدم و به جای آن جعبه شکلات ارزان که به دندانها می چسبید دنبال یک هدیه مناسبتر و شخصی تر برایش می بودیم. همین بود که دیر رسیدیم و مهمترین قسمت پذیرایی را از دست دادم. به این دلیل از فعل مفرد استفاده می کنم که محبوبه اهل این جور پذیرایی ها نیست. فقط کیک خوردیم و شربت نعنای کم شیرین. گفتم لااقل بگذارید استکانها را من بشورم. نگذاشتند.
- ۹۴/۰۶/۱۳