<

قناری معدن

آدم خانه اش یک جاست. دلش هزار جای دیگر.
آخرین مطالب

تنهایی ام خیلی بزرگ بود و اینطور وقتها دل آدم از دل یک مورچه هم کوچکتر می شود. آن روزگار بنا به قاعده ای احمقانه ناچار بودم مدتی تهران باشم. بی دوست. بی عشق. بی آینده و بی رویا. گاهی می رفتم توی آن پارک کوچک سر تخت طاووس و با مرتضی آوینی حرف می زدم. نه با خودش. با مجسمه نیم تنه برنزی اش. می دانید، مرتضی آوینی خیلی خوب به حرفهای آدم گوش می داد و جور قشنگی نگاهت می کرد که کمی آرام بگیری. مثلا دکتر شریعتی خیابان شریعتی اینطوری نبود. 

  • محمدرضا امانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی