یک روز یک مرد با قیافه ای دردناک وارد مطب دکتری می شود و از منشی می خواهد که هر چه زودتر دکتر معاینه اش کند. منشی هم خیلی خونسرد می گوید اولین نوبتی که می تواند بدهد شش ماه دیگر است. مرد همانطور رنجور توضیح می دهد که حالش خیلی وخیم است و منشی باز در کمال بیخیالی می گوید که نهایتا سه ماه دیگر می تواند نوبت بدهد. باز مرد التماس می کند و منشی در آخر برای یک هفته دیگر نوبت می دهد. مرد تشکر می کند و موقع خروجش از مطب می بینیم که یک نیزه در پشتش فرو رفته. این آیتم طنزی بود که چند سال پیش تلویزیون پخش کرد.حال این روزهای من حکایت همین منشی خونسرد و مرد زخمی است.
- ۹۴/۰۹/۰۸