ظهر یک روز گرم مرداد بود. سه نفر بودیم و دو تا تخم مرغ و یک دیوار بی پایان که باید تا شب رنگش می کردیم. یک جوری با ته قاشق نیمروهای وسط ماهیتابه را تقسیم به سه می کرد که انگار دارد یک جای رهبر کره شمالی را جراحی می کند.
- ۹۴/۰۹/۱۸
ظهر یک روز گرم مرداد بود. سه نفر بودیم و دو تا تخم مرغ و یک دیوار بی پایان که باید تا شب رنگش می کردیم. یک جوری با ته قاشق نیمروهای وسط ماهیتابه را تقسیم به سه می کرد که انگار دارد یک جای رهبر کره شمالی را جراحی می کند.