" خانوم عزیز؛ من هنوز کارم با شما تموم نشده که زیپتو می بندی". این را یک استاد دانشگاه بی اعصاب به دختری می گفت که ردیف جلو نشسته بود و وسط درس دادن استاد دفتر قلمش را ریخته بود توی کوله و زیپش را با صدای بلند بسته بود.
- ۹۴/۱۰/۱۴
" خانوم عزیز؛ من هنوز کارم با شما تموم نشده که زیپتو می بندی". این را یک استاد دانشگاه بی اعصاب به دختری می گفت که ردیف جلو نشسته بود و وسط درس دادن استاد دفتر قلمش را ریخته بود توی کوله و زیپش را با صدای بلند بسته بود.