<

قناری معدن

آدم خانه اش یک جاست. دلش هزار جای دیگر.
آخرین مطالب

توی بیمارستان یک نفری هم بود که نه دکتر بود و نه پرستار بود و نه خدماتی و حتی مریض هم نبود. یعنی توی آن دو هفته ای که آنجا بستری بودم ندیدم که از این جور کارها بکند. فقط صبح ها و ظهر ها و عصرها که توی حیاط به خط مان می کردند تا قرص هایمان را بخوریم سر صف می ایستاد و وادارمان می کرد دهانمان را باز کنیم تا مطمئن شود که قرص ها را بلعیده ایم. خیلی هم در کارش وارد بود و همه سوراخ سنبه هایی که می شد قرص ها را آنجا پنهان کرد بلد بود. اسم شغلش را نمی دانم. شاید دهن بین.

  • محمدرضا امانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی