یکی از هوس های همیشگی ام این بوده که صبح خیلی زود بروم قاطی این کارگرهای سر گذر و بقچه ام را زیر بغل بزنم و منتظر بمانم تا یکی بیاید سراغم و بگوید: بلدی چاه بکنی؟ و من اصلا به روی خودم نیاورم که چقدر از ظلمات می ترسم، بگویم: ها که بلدم آقا.
- ۹۴/۱۱/۲۵