آخرین باری که چنین برف سنگینی افتاد روی شهر، چند سال پیش بود و تولد عماد. هیچ کدام از کادوهای آن شب را عماد به یاد نمی آورد، مگر هدیه ویژه محسن را که همان وسط خیابان کاپشن و پیراهنش را کَند و قلت زد توی برفها. حسودیم شد به عماد. هیچ کسی شب تولد من لخت نشده بود.
- ۹۵/۱۱/۱۴