<

قناری معدن

آدم خانه اش یک جاست. دلش هزار جای دیگر.
آخرین مطالب

۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

یک روز یک مرد با قیافه ای دردناک وارد مطب دکتری می شود و از منشی می خواهد که هر چه زودتر دکتر معاینه اش کند. منشی هم خیلی خونسرد می گوید اولین نوبتی که می تواند بدهد شش ماه دیگر است. مرد همانطور رنجور توضیح می دهد که حالش خیلی وخیم است و منشی باز در کمال  بیخیالی می گوید که نهایتا سه ماه دیگر می تواند نوبت بدهد. باز مرد التماس می کند و منشی در آخر برای یک هفته دیگر نوبت می دهد. مرد تشکر می کند و موقع خروجش از مطب می بینیم که یک نیزه در پشتش فرو رفته. این آیتم طنزی بود که چند سال پیش تلویزیون پخش کرد.حال این روزهای من حکایت همین منشی خونسرد و مرد زخمی است. 

  • محمدرضا امانی

یک نیروی تخریبی عجیب در وجودش هست که همیشه من را می ترساند. مثلا چند شب پیش که خواسته بود قهوه درست کند برق خانه ما نیم ساعت قطع شد. چه ربطی دارد؟ طرف قوری قهوه را چپ کرده بود روی گاز و فندک ها اتصال کرده بودند و فیوز پریده بود. به همین سادگی. همان نصفه شب از خانه انداختمش بیرون و تا صبح با یک کهنه افتادم به جان سوراخ سنبه های اجاق گاز. آخر فردا صبح زود محبوبه می آمد خانه.

  • محمدرضا امانی

ابله آن معلمی بود که یک خط کش از کیفش بیرون آورد و گفت همه مان برای فردا یک بیست سانتی اش را بخریم. و من همه مغازه ها را گشتم و گفتم آقا خط کش بیست سانتی دارید؟ و همه شان گفتند بله داریم. اما خط کش هایی که نشان می دادند کوچکتر از مال معلم بود. روز بعد خیلی ها بی خط کش رفتیم مدرسه. کلاس سوم که شدم فهمیدم خط کشی که معلم نشانمان داده بود سی سانتی بود.

  • محمدرضا امانی
گاهی هم از زنده ها نا امید می شوی به جهان مردگان پناه می بری. می خواهی که یک دریچه تازه برایت باز کنند تا کمی نفس بگیری. مرده های دور. مثل عمو نوراله، عموی پدرم که پیش از اختراع سرطان مرد.
  • محمدرضا امانی
امیر فربد عاشق آهنگ فیلم پاپیون است. وقتی برایش آن را با سوت می زنم دست از گریه کردن یا شیر خوردن بر می دارد و مثل داستین هافمن آخرِ فیلم که دور شدن پاپیون را سوار بر کیسه ی پر از نارگیل در میان امواج اقیانوس نگاه می کند، نگاهم می کند. فقط یک عینک ته استکانی کم دارد روی چشمهاش.
  • محمدرضا امانی