<

قناری معدن

آدم خانه اش یک جاست. دلش هزار جای دیگر.
آخرین مطالب

مدتی پیش توی ایستگاه اتوبوس منتظر نشسته بودم که زنی آمد و ازم پرسید یک مرد که دو تا خربزه توی بغل اش باشد را ندیده ام که از آنجا گذشته باشد؟ زنهای هراسان زیادی را دیده بودم که بچه هایشان را گم کرده اند و نشانی می دهند که یک پیراهن قرمز تن شان بوده یا یک کلاه آبی سرشان بوده. اما این مورد عجیبی بود که مردی گم شده باشد. آن هم با آن نشانی عجیب. دو تا خربزه توی بغل. امروز باز همان حوالی آن زن را دیدم. تنها بود و کنار خیابان چشم می کشید که کِی اتوبوس می آید.

  • محمدرضا امانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی