<

قناری معدن

آدم خانه اش یک جاست. دلش هزار جای دیگر.
آخرین مطالب

تازه امیر فربد را خوابانده بودم. محبوبه بعد از مدتها رفته بود تا دوستانش را ببیند و من مانده بودم با یک آزمون سخت. آزمونی که مدتها بود ادعایش را داشتم. آنقدری که حتی نگذاشته بودم محبوبه گوشی را با خودش ببرد. تا اینکه آن عطسه ناهنگام آمد و من رفوزه شدم. باز خوب بود شماره یکی از دوستانش را داشتم.

  • محمدرضا امانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی