دیشب که نبودیم دزد به خانه مان زده. با لگد قفل در چوبی را شکسته و با پوتین های کهنه اش روی فرش ها و موکت ها راه رفته. همه کمدها و کشوها را بیرون ریخته و حتی گوشه فرش ها را هم برای یافتن چیزی بالا داده و بعد در حالی که بطری آب سرد را سر می کشیده به بخت نحس اش لعنت می فرستاده. بیچاره حتی نکرده بود یک دانه سیب از یخچال بردارد.
- ۹۵/۰۳/۲۷